نسرین جان! انتخاب کن. به نام تو روزی باید به یادگار رود. روز وکالت؟ روز شرافت؟ روز ایستادگی؟ روز شجاعت؟ روز قهرمانی؟ روز انسانیت؟ روز... ؟ تمامشان برازندهٔ توست.
۱۳۹۰ خرداد ۸, یکشنبه
۱۳۹۰ خرداد ۵, پنجشنبه
بازی باخت-باخت جمهوری اسلامی در زمین فوتبال!
خبر- سخنگوی وزارت امور خارجهٔ جمهوری اسلامی شکست تیم النصر عربستان در برابر ذوب آهن اصفهان را تحقیر آمیز خواند. مدتهاست که دعواهای سیاسی دو کشور به زمین چمن فوتبال هم کشیده شده است و برای هم «خط و نشان» میکشند...
۱۳۹۰ خرداد ۲, دوشنبه
دومِ خرداد و آرزوهای بر باد “داده” شده
سال ۷۶ برای نخستین بار در جمهوری اسلامی رای دادم،،منم شیفتهٔ خاتمی شدم و امید هایم را در او دیدم و به حمایت از “سید مظلوم” رفتم،،،اندکی پس از پیروزی او نگذشته بود که دلسرد شدم و آن هنگامی بود که عکس وزرای پیشنهادی خاتمی به مجلس را در روزنامه دیدم; آدمیانی زشت و بد هیبت )که خدا همه را زیبا آفریده ولی زشت خویی شان سبب زشتی صورت شان بود( و در عمل هم دیدیم که تفاوتی با وزرای دوران هاشمی رفسنجانی نداشتند و اکثرشان هم عزیز کرده ولی فقیه بودند.
خاتمی به اجرای کفِ وعده های خود با ملت هم نرسید و زمان گرانبها را هدر داد و هدر داد و هشت سال از عمرمان کم نیست! البته برای نظام مقدس! جمهوری اسلامی خوب بود که رای بیست و دو ملیونی را به حساب خودش گذاشت و از او بهره برد تا پایه های خود را محکم و محکم تر کند.
مردمانی که از جمهوری اسلامی بیزار بودند و شکلی دیگر از زندگی را دوست میداشتند و به امید “تغییر” رای خود را به سید دادند و فراموش کرده بودند او فرزند انقلاب است و پس از همه نا ملایماتی ها که به خود او هم روا شد، باز نگرانی اصلی اش اسلام و انقلاب و امام است و نه ملتی که برایش فرش قرمز انداخت و دلِ امید به او بست!
۱۳۹۰ خرداد ۱, یکشنبه
ناصر خان! بمان که تازه نیمهٔ بازیست...
برترین دروازه بان قرن آسیا (و نه به ناحق دومین!) به کما رفته است و دوستدارانش برای دیدار با او و دعا برای بهبودی اش به بیمارستان کسری آماده اند. چه معتقد باشیم به دعا و نیرو های غیبی و چه نباشیم ولی بی شک پهلوان با چشم باز کردن و دیدن خیل عظیم مردم که به عیادت اش رفتند نیرو می گیرد که در این سخت ترین مسابقهٔ زندگیش تاب بیاورد .
جایی که قهرمانانش به پابوسی ارباب قدرت می روند و (سرگرم تجارت و پول سازی خود) مردمانی که دوستشان داشتند و دارند را فراموش کرده اند، پهلوان پیشنهاد کمک های دولت کودتا برای درمانش را رد می کند. اسطورهٔ فوتبال ایران می گوید: "مگر بی غیرتم که نسبت به مشکلات مردم کشورم بی تفاوت باشم" و تا آن حد که می شد از او در داخل ایران انتظار داشت به دولت انتقاد می کند و پیداست که سخن های ناگفته بسیار دارد.
در وبسایتش نوشته است: "من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی... ولی با منت و خواری پی شبنم نمی گردم".
براستی امروز قرمز پوشان ایران هم “آبی” اند!
لینک نوشته در وبسایت بالاترین
براستی امروز قرمز پوشان ایران هم “آبی” اند!
لینک نوشته در وبسایت بالاترین
۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۱, شنبه
از «جن و انس» تا «جنگیری» و جامعهٔ خرافاتی ایران!
هنوز هم خبرها و تفسیرهای مربوط به جنگیر
استخدام شدهٔ دولت داغ است و این و آن به نکوهشاش مشغولاند. پرسش
اینجاست که باید شخص احمدینژاد و دولت مهرورز او را مقصر دانست و یا مشکل
در ساختار سنتی و «عقب نگه داشته شدهٔ» ایران است.
هنوز هم خبرها و تفسیرهای مربوط به جن گیر استخدام شدهٔ دولت مهرورز داغ است و این و آن به نکوهشاش مشغولند. کار به موضع گیری سپاه پاسداران
هم رسید و پرده برداشت که جنگیر مزبور سابقهٔ ۳۶۰ مورد (واحد شمارش نا
معلوم!) تجاوز را داشته است و با آلوده کردن قرآن (به نجاساتِ خود) به
نیرویی شیطانی دست یافته است که البته باید پرسید که چرا با علمِ به این
جنایات (در صورت درست بودنشان)، پیشتر اقدام به بازداشت آن شخص نکردند و
گذاشتند که در بزنگاه دعوای ولی فقیه و تدرکچیاش «آس» رو کنند!
دقت
کنید! مشکلی با نیروی شیطانی و اجنه و جادو-جمبل ندارند و تنها نگران
بودند که چرا این نیرو در دست احمدینژاد باشد و نه آنان؛ البته (پس از
بررسیها و شور و نظرهای بسیار) واحد پدافند جن (بر اساس سخنان محسن
سازگارا در صدای آمریکا) را در راستای منویات ولی فقیه ایجاد کردند که
حقاً باید گفت «همه چیزمان به همه چیزمان میآید».
این
پرسش [مطرح] است که چرا باید دولت احمدینژاد را در این مورد نکوهش کنیم؟
مگر نه این است که خرافات و موهومات آنچنان در ذهن ایرانیان ریشه دوانده
است که به جن و پری و شیطان و پل صراط و «ماه از میان به دونیم شده»
باورمندند و میپندارند که مولودی میآید که پس از کشتار تمام ناخودیان
«کافرِ» جهان، در بین باقی ماندهای آدمیان عدل و داد بر قرار میکند*!
آیا تفاوتی است بین آن جوانان ایرانی «تحصیل کرده و دنیا دیدهٔ نسل
اینترنت که هنوز هم چشم به دهان ملّایان شیعه دوخته اند و از چشم در برابر
چشم و آدم و حوا و حوری و غلمان و نکیر و منکر و فشار شب اول قبر
میگویند» با پدرانشان که «تصویر انسان در ماه میدیدند»؟
در
همین مورد جن! مگر نه این است که ۲۲ مرتبه از جن در قرآن نام برده شده
است و سورهای به نامش آمده است؟ مگر نه این که در قران آماده است:
«عدهای از انسانها به مردانی از جن پناه میبردند...» [۱] و یا «عدهای
از اجنه برای او (سلیمان) غواصی میکردند و...» [۲] و «لشگریان سلیمان از
انس و جن و پرندگان...» [۳] و «یکی از جنها (به سلیمان) گفت که قبل از
اینکه از جایت بلند شوی...» [۴]؟ و مگر نه اینکه انکار قرآن و بالتبع آن
انکار جن کفر است؟
عجب!
جن حقیقت باشد و به تسخیر انسان توسط جن (بر اساس نص صریح قرآن) معتقد
باشیم و «جنگیر» خرافات باشد؟ باید هم احمدی نژاد جنگیر شخصی خود را
داشته باشد و مدد بجوید که باید وزارت «جنگیری و «رمالی» هم در چنین
جامعهای داشت که مردماناش (از هر طبقه و با هر تحصیلاتی) معتقد به کشتی
نوح و عصای موسی و دوزخ و برزخ و «ماه به دونیم شده» و خرِ دجّال هستند.
به
«یا علی گفتن» ولی فقیه در هنگام تولد میخندیم؟ [۵] به حال خود باید
بخندیم که معتقدیم امامانمان در هنگام زایش سخن میگفتند و نطفهشان در
آسمانها بسته شد و نه قضای حاجتشان مانند آدمیان میبود و نه خوابیدنشان
و چون متولد شدند نوری جهان را در بر میگرفت و البته همهشان مکتب نرفته
عالم دهر بودند!
آیا
کسی به سریال ضدّ ایرانی و پر از خرافه «مختارنامه» اشارهای کرد؟
آنجا که نشان میدهد قطرات خون بر زمین ریختهٔ حسین بن علی خشک
نمیشوند و سازندگاناش نمیاندیشند که کودکی که به تماشا نشسته است آن
را باور میکند و البته والدیناش هم! و چه انتظاری است که وقتی بر اساس
متون موثق شیعه میگویند «اجنه» به یاری امام حسین شتافتند ولی ایشان
درخواست کمک آنان را رد کرد! [۸-۶] والبته یاری رساندن فرشتگان جنگ آور به
پیامبر اسلام هم در قرآن ثبت شده است [۹].
به سردار فیروز آبادی (دامپزشک سابق و بزرگ ارتش دار ایران!) میخندیم که نامه به امام زمانش مینویسد یا دولتی که صندلی خالی برایش میگذارد و یک جوالدوز به خودمان نمیزنیم که به تمام آنها باورمندیم و در هر ۱۵ شعبان به شادی و سرور مینشینیم و در نیمی از سال سیاه پوشیم!
به سردار فیروز آبادی (دامپزشک سابق و بزرگ ارتش دار ایران!) میخندیم که نامه به امام زمانش مینویسد یا دولتی که صندلی خالی برایش میگذارد و یک جوالدوز به خودمان نمیزنیم که به تمام آنها باورمندیم و در هر ۱۵ شعبان به شادی و سرور مینشینیم و در نیمی از سال سیاه پوشیم!
ایرادی به احمدینژاد و هالهٔ نورش و «شعیب بن صالح» و «سید خراسانی» و مدعیان رنگ و وارنگ امام زمانی و رابطه با او نیست که کل جامعه پذیرای شنیدنش است! ببینید چه میزان ثروت و بالاتر از آن سرمایههای انسانی این مملکت هر ساله به داستان سراییها و جعلیات افسانهای هدر میشود (که بر اساس گزارش بنیاد مهدویات بیش از ۲۰۰۰ روایت و داستان در این زمینه آمده است و ۲۰۰،۰۰۰ کار آموز دورهٔ مهدویت و در تمام استانهای کشور و ۱۳ مجلهٔ تخصصی و دانشگاه مجازی مربوط به این تفکر مشغولند!). [۱۰] باید هم احمدینژاد سخن از ادره کشور بوسیلهٔ امام زمان بزند و ایران را مملکت «امام زمانی» بخواند.
در
برنامهٔ تفسیر خبر صدای آمریکا (۱۳، مِی)، مجری برنامه از محسن سازگارا
میپرسد که اگر جن واقعیت دارد میشود آن را گرفت؟ و جناب دکتر با لبخند
پاسخ میدهند: «لابد! من چه میدونم» و البته اضافه میکند که آیندگان
مسخرهٔ این دوران ما را میکنند. حق با شماست جناب سازگارا! ولی به
امثال شما هم خواهند خندید که شیک و کراوات زده در برنامههای جدی تحلیل
سیاسی از دشت کربلا و قضوات رسول و دو طفلان مسلم و عمر و علی میگویید و
برای توجیه سخن خود سوره و آیه ایی هم آورده و «مالهکشی» میکنید!
البته ادعایی سکولار بودن هم دارید و مانند این قضیه جن و جنگیری، تنها به
پاک کردن صورت پرسش اکتفا میکنید!
محرمانه آنلاین (سایت نزدیک به اسفندیار رحیم مشائی) مینویسد: «کتابهای فراوانی در مورد جن نوشته و منتشر شده و در تمام تفسیرهای قرآن بخشی به این موضوع اختصاص دارد. شهید آیت الله مرتضی مطهری که یکی از نظریهپردازان اصلی نظام مقدس جمهوری اسلامی محسوب میشود، دو کتاب در مورد جن نوشته است. به باور مسلمانان جن به عالم نامحسوس تعلق دارد و اعتقاد به وجود آن نیازمند استدلال عقلی و علمی نیست».
محرمانه آنلاین (سایت نزدیک به اسفندیار رحیم مشائی) مینویسد: «کتابهای فراوانی در مورد جن نوشته و منتشر شده و در تمام تفسیرهای قرآن بخشی به این موضوع اختصاص دارد. شهید آیت الله مرتضی مطهری که یکی از نظریهپردازان اصلی نظام مقدس جمهوری اسلامی محسوب میشود، دو کتاب در مورد جن نوشته است. به باور مسلمانان جن به عالم نامحسوس تعلق دارد و اعتقاد به وجود آن نیازمند استدلال عقلی و علمی نیست».
خود حدیث مفصل بخوان!
*گله
به انسانهایی نیست که از سر ناامیدی و ستم دیدگی و بیداد، ظهور یک مصلح و
منجی جهانی را تصور کنند و برای رهایی از تباهی و ظلم و ستم این جهان و
به امید زندگی بهتر، در جستجوی نیرویی غیبی باشند ولی این
ملایان خداناشناس شیعی هستند که نسل پس از نسل، مردم ساده دل و خوش باور
را فریب دادند و میدهند تا دکان دین فروشی خود را پر رونق نگاه دارند.
[۱] سورهٔ جن، آیه ۶
[۲] سورهٔ انبیأٔ، آیه ۸۲
[۳] سورهٔ نمل، آیه ۱۷
[۴] سورهٔ نمل، آیه ۳۹
[۶]علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۳۳۰، مؤسسة الوفاء، بیروت لبنان
[۷] سید بن طاووس، لهوف، ص ۱۴۱، ترجمه میر ابوطالبی، سید ابوالحسن، ناشر: دلیل ما، قم، چاپ اول، ۱۳۸۰ ش
[۸] شیخ صدوق، امالی، ترجمه
کمرهای، محمد باقر، ص ۶۳۸، اسلامیه، تهران، چاپ ششم، ۱۳۷۶؛ البته شبیه
این روایت در «کافی» مرحوم کلینی هم آمده است، الکافی، ج۱، ص ۲۸۳و ۲۸۴
[۹] سورهٔ انفال، آیه ۹
*این نوشته برای بار نخست در وبسایت خودنویس منتشر شده بود.
۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۹, پنجشنبه
اسید پاشی در برابر اسید پاشی و ویرانهٔ دادگستری جمهوری اسلامی!
بحث آمنه و مجید هنوز هم داغ است و البته رسانهای شدن این جریان و بخصوص مصاحبه آمنه با بی بی سی فارسی سبب به تعویق افتادن رأی دادگاه شد که حتما برای آمنه درد آور است. و کدام انسانی است که عکس گذشته و حال این دختر نگونبخت را ببیند و دلش به درد نیاید و غمگین نشود.
قریب به اکثریت دیدگاهها را که نگاه میکردم موافق کور کردن اسید پاش و شدیدترین شکل مجازات بودند و البته خود را جای آمنه میگذشتند تا بتوانند در صدور حکم خود محق باشند! نوشتهای در سایت خودنویس (از اینجا ببینید) با این عنوان "اگر جای آمنه یا مجید بودید چه میکردید" را میدیدم که چنین میپرسید که:
۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۸, چهارشنبه
ستاد های تبلیغاتی عالی جناب سرخ پوش و ذکر مصیبت برای فائزه بهرمانی!
خبر- (فائزه هاشمی نمیگوید "مقام معظم" و "امام"). خبری که مدت درازی جزو اخبار داغ سایت هایی چون بالاترین و خودنویس باقی ماند; انگار اخبار خاندان پر جمعیت بهرمانی تمامی ندارد و البته ستاد تبلیغی ایشان هم در خارج از کشور بسیار فعال است و نقش خود را به خوبی اجرا میکند. جدیداً هم که در بزنگاههای تاریخی برای هاشمی، دخترشان به اشکال عجیبی مظلوم واقع میشوند و البته بسیاری هم همدردی میکنند و ذکر مصیبت میگویند!
۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۷, سهشنبه
آقای محمد خاتمی! باور کنید اصلاحات این رژیم مرده است...
حجت الاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی رییس جمهوری پیشین اسلامی ایران در میان جمعی از ایثارگران و جانبازان سخنانی در رابطه با مردمسالاری دینی و جامعهٔ دین مدار و حاکمیت دینی و تمدن اسلامی و اصلاح نظام -در چار چوب قانون اساسی- فرمودند که باید از ایشان پرسید که دیگر چه باید بشود که ایشان این نظام را «عزل شده» بدانند؟!...
۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۵, یکشنبه
پرونده دانشگاهی مهدی هاشمی و صداقت «آکادمیک» اساتید ایرانی
یک هفته پس از آن که اعلام شده بود، دانشگاه آکسفورد درباره ادعاهای مطرح شده در مورد نحوه پذیرش مهدی هاشمی در مقطع دکتری تحقیق میکند، این دانشگاه با استناد به بررسیهای خود ادعاهای مطرح شده علیه پسر اکبر هاشمی رفسنجانی را رد کرد گرچه انگار جریان این پرونده دانشگاهی به آسانی بسته نمیشود...
تمام نوشته من در خودنویس
۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۴, شنبه
اهداف مبهم جنبش سبز و امید واهی به اصلاحات
انتقادات به «شورای هماهنگی راه سبز امید» و نهمین بیانیه آن بیشتر شده است که طبق معمول بدون ارایه راهکار، تنها به حمایتی بی مایه از حرکت های «مسالمت آمیز» دانشجویی و محدود به خواستهای درون دانشگاهی مبادرت کرد و البته باید پرسید آیا تنها شش سال (به قول ایشان) بوده که مدیریت پادگانی در دانشگاهها اعمال شده است؟! همچنین مشاور مهدی کروبی در خارج از کشور نیز تاکید این شورا بر «اجرای بی تنازل قانون اساسی» را نکوهش کرد. کسانی به این شورا اعتراض میکنند که خود به سران جنبش سبز (مهندس موسوی و شیخ کروبی) ایمان دارند و آنان را رهبر خود میدانند ولی آیا آن بزرگواران خود هرگز صحبتی از همه پرسی و تغییر رژیم و یا تغییر قانون اساسی کردهاند؟....
۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۱, چهارشنبه
از احرام بستن «سوپر استار»های وطنی تا خیانت و خیانت به ایران و ایرانی!
سوپر استارهای ایرانی و هنرمندان محبوب را در پوشش احرام و لباس عربی میدیدم که به دیدن الله مکه و مدینه رفته بودند. یحتمل باید میرفتند که استخوانی سبک کنند و در معنویتی که در محیط میشد به آن رسید، خود و خدای خود را بهتر بشناسند. چهرهها را نگاه میکردم که که در مقابل دوربین ژست گرفته اند و بر مبلهای شیک دفتر بعثه رهبری پا به پا انداخته و با روحانی (بخوانید آخوند) آنجا (و نمایندهٔ همان ولی فقیهی که دستور سرکوب و شکنجه ایرانیان را داده بود) به گپ و گفت مشغول بودند...
۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۰, سهشنبه
دستور کشف حجاب رضا شاه؛ ترقیخواهانه و یا خشونت مشروع؟
انگار تفسیر بغض آلود و احساسی کردن از گذشته ، حوادث و گذارهای تاریخی
شیوه همیشگی برخی از ما است و این نه به رتبهٔ علمی باز میگردد و نه
جایگاه اجتماعی و گاه نگاه چنان جهت دار میشود که به جز اندیشه و دین و
مسلک خود همه را نادرست و بیجا میدانیم; در حالی که لازم است که هر پیش
آمدی را در ظرف زمانی خود بررسی کرد و شرایط و احوال آن دوره را هم در نظر
گرفت و جز این نتیجه گیری ما ناثواب است.
اگر پادشاهان ۲۰۰۰ سال پیش ایران را خونخوار میخوانند که خائنین به خود
را به شدید ترین شکل ممکن از بین میبردند باید درکی از حال و روزگار آن
دورهٔ آدمیان داشت و قیاس کرد که در همان ایام، مردمانی در اروپای کنونی
آدم خوار بودند و ایرانیان صدها و بلکه هزار سال جلو تر از زمانه
میزیستند.
در سوی دیگر، اگر از شکنجهٔ یهودیان خیبر و قوم بنی نضیر در صدر اسلام
سخنی میرود باید دانست که این حوادث در میان قومی بدوی و صحرا نشین و عقب
مانده اتفاق میافتاده است که تنها هنرشان جنگ و غنیمتخواهی و باج گیری
بود و انتظاری از آنان نمیشد داشت[...].
یکی از همین نگاههای جهتدار شده به تاریخ را در قضیه کشف حجاب دوران پهلوی میتوان دید که به دو شکل (کاملا متفاوت) به آن نگاه میشود؛ یا آن را دیکتاتوری محض و استبداد چکمه میدانند و یا از اسباب تجدد خواهی و پیشرفت کشور و آزاد شدن زنان ایران و تماماً بر حق و گرچه ثواب است که میانهٔ این دو دیدگاه را گرفت. در نادرست بودن اجبار به گزیدن نوع پوشش که شکی نیست و این حق هر شهروندی است که (تا زمانی که مخل امنیت و آرامش جامعه نشود) به دلخواه خود بپوشد و بیاراید ولی آیا این اجبار شاه بر مردم را در ظرف زمانی خود درک کردهایم؟ دستوری که به زبان خود رضا شاه «سختترین کاری بود که در عمرش کرده بود» و «آرزو میکرد که بمیرد و زنش را نامحرمی سر برهنه نبیند»!
در زمان پس از دوران سیاه قجری که زن نه آزادی داشت و نه دخالتی در «اجتماع» و «بیرون از خانه» که حتی حق انسانی هم برایش قایل نبودند و حکم وسیله را در آشپز خانه و بستر داشت، رضا شاه سختترین کار عمرش را کرد که به ایرانیان نگویند «وحشی» و «عقب افتاده» و نیمی از ایرانیان که اسیر در خانه بودند وارد اجتماع شوند و به دانشگاه بروند و تحصیل کنند، گرچه نیم قرنی بعد بانوای تحصیل کرده و متجدد بگوید: «دولت سکولار رضاشاه زنان بسیاری را به دلیل کشف حجاب خشونت آمیز خانه نشین نمود»! (۱)
رضا شاه به زور اسلحه ، چادر (که در آن دوره باید گفت گونی!) از سر زنان ایران برداشت ولی آرمانی داشت که رهایی یک جامعه از شرّ خرافات و موهومات بود و دست یابی زنان به حق انسانی خویش و موفق هم بود که نیم قرنی پس از او، بیش از نیمی از دانش آموختگان دانشگاهها را بانوان شامل میشوند و در همین رژیم قرون وسطایی جمهوری اسلامی به بالاترین مدارج علمی و شغلی رسیدند. در بخشی از سخنرانی ایشان در مراسم کشف حجاب آماده است: «...
یکی از همین نگاههای جهتدار شده به تاریخ را در قضیه کشف حجاب دوران پهلوی میتوان دید که به دو شکل (کاملا متفاوت) به آن نگاه میشود؛ یا آن را دیکتاتوری محض و استبداد چکمه میدانند و یا از اسباب تجدد خواهی و پیشرفت کشور و آزاد شدن زنان ایران و تماماً بر حق و گرچه ثواب است که میانهٔ این دو دیدگاه را گرفت. در نادرست بودن اجبار به گزیدن نوع پوشش که شکی نیست و این حق هر شهروندی است که (تا زمانی که مخل امنیت و آرامش جامعه نشود) به دلخواه خود بپوشد و بیاراید ولی آیا این اجبار شاه بر مردم را در ظرف زمانی خود درک کردهایم؟ دستوری که به زبان خود رضا شاه «سختترین کاری بود که در عمرش کرده بود» و «آرزو میکرد که بمیرد و زنش را نامحرمی سر برهنه نبیند»!
در زمان پس از دوران سیاه قجری که زن نه آزادی داشت و نه دخالتی در «اجتماع» و «بیرون از خانه» که حتی حق انسانی هم برایش قایل نبودند و حکم وسیله را در آشپز خانه و بستر داشت، رضا شاه سختترین کار عمرش را کرد که به ایرانیان نگویند «وحشی» و «عقب افتاده» و نیمی از ایرانیان که اسیر در خانه بودند وارد اجتماع شوند و به دانشگاه بروند و تحصیل کنند، گرچه نیم قرنی بعد بانوای تحصیل کرده و متجدد بگوید: «دولت سکولار رضاشاه زنان بسیاری را به دلیل کشف حجاب خشونت آمیز خانه نشین نمود»! (۱)
رضا شاه به زور اسلحه ، چادر (که در آن دوره باید گفت گونی!) از سر زنان ایران برداشت ولی آرمانی داشت که رهایی یک جامعه از شرّ خرافات و موهومات بود و دست یابی زنان به حق انسانی خویش و موفق هم بود که نیم قرنی پس از او، بیش از نیمی از دانش آموختگان دانشگاهها را بانوان شامل میشوند و در همین رژیم قرون وسطایی جمهوری اسلامی به بالاترین مدارج علمی و شغلی رسیدند. در بخشی از سخنرانی ایشان در مراسم کشف حجاب آماده است: «...
۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۹, دوشنبه
سکولاریسم دست و پا شکسته فاطمه حقیقتجو و سخنی با ایشان
ابتدا تعجب کردم که کسی چون فاطمه حقیقت جو (نمایندهٔ سابق اصلاح طلب مجلس شورای اسلامی) را در کنفرانس سکولارهای سبز تورنتو میدیدم. تنها خانم محجبهٔ گردهمایی که البته ایرادی هم به آن نیست و هر انسانی در برگزیدن نوع پوشش خود آزاد است و ایشان هم چنین تصمیم گرفتند که روی بپوشانند تا منِ مرد نا محرم از دیدن اشعهای که از تار موی ایشان ساطع میشود به گناه نیفتم (خیلی هم از ایشان ممنون!). سخنرانی ایشان را میخواندم که بیاناتی برای تحقق جامعهٔ دمکراتیک و جمهوری فرمودند (از اینجا بخوانید) که البته ایشان مشخص نکردند که چرا باید محور ائتلاف، «جمهوری خواهی» باشد و آیا اندیشههای دیگر سکولارها که شکلیمتفاوت از نظام آینده را میپسندند (و نه جمهوری) را قابل نمیدانند؟....
۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۵, پنجشنبه
ایدهٔ همه پرسیِ دولتمردِ دولت کودتا و "دو دوزه بازی" بی بی سی فارسی!
خبر- "محمود بهمنی، رئیس کل بانک مرکزی ایران خواستار واگذار کردن تصمیمگیری در مورد حذف صفر از واحد پولی کشور به افکار عمومی شد و گفت: اگر افکار عمومی به این طرح خیر بگوید، این کار انجام نخواهد شد".
خبری چون سایر خبرهای دیگر بی بی سی فارسی با این تفاوت که بر خلافشان که ۲-۳ روزی در وب سایت این شبکه نمایش داده میشوند و اگر مقالهٔ مهمی بود تا یک هفتهای ، در این مورد به مدت ۱۰ روز (تا امروز) در صفحهٔ اصلی مانده بود و کار به برنامهٔ "نوبت شما"اش هم رسید که نظر خواهی گستردهای از بینندگانش بکند (از اینجا ببینید).
دروغ گویی وزیر بهداشت دولت کودتا!...آیا اعتباری بر سوگند پزشکی ایشان مانده است؟
خانم وزیر بهداشت فرمودند که "موضوع رهايی بيماران در بيابان های اطراف تهران به هيچ وجه واقعيت نداشت" (اینجا را ببینید) و معاون وزیرشان هم چنين خبری را به شدت تکذيب کرد و هدف از انتشار "اين ماجراها را تخريب وزارت بهداشت" دانست (روزنامه جام جم).
۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۲, دوشنبه
خانم مسیح علی نژاد! به نفع اصلاح طلبان شهید دزدی نکنید...
تفسیر خبر یکشنبه شب صدای آمریکا را میدیدم. خانم مسیح علی نژاد فرمودند که "سبز" برای ایشان نه مقدّس که از اهمیت و ارزش خاصی برخوردار است و از هزینههای "اکثریت مردمی" گفتند که از انتخابات آغاز شده بود. به میهمان دیگر برنامه ایراد میگرفتند که چرا نقدی از اصلاح طلبان کرده است که به زعم ایشان، این سخنان مایهٔ "یاس و نا امیدی در بدنهٔ جنبش سبز" میشود.
۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۱, یکشنبه
از کلاه گشاد "تفاهم نامهٔ شورای ایرانیان و اداره گذرنامه" تا ریاست اسفندیار مشائی و طنز ماجرا
خبر بی بی سی فارسی-"براساس تفاهمنامه شورای عالی ایرانیان خارج از کشور با اداره کل گذرنامه ریاست جمهوری ایران، اخذ گذرنامه ایرانیان در زمان ورود به کشور ممنوع است، مگر این که حکم قضایی تاییدشده برای اخذ گذرنامه صادر شده باشد".
نکاتی به ذهنم رسیدند:
اشتراک در:
پستها (Atom)